loading...

دانلود رمان جدید | رمان بوک | رمان عاشقانه

بازدید : 159

#مکار‌اما‌دلربا 

 #نیلوفر_قائمی_فر 

 #دویست_و_نود_و_چهار

-گفت... گفت تو عاشق یکی بودی، وقتی دانشجو بودید عاشقش بودی، انقدر که می خواستی باهاش ازدواج کنی، با اینکه فاصله طبقاتی داشتید... فاصله طبقاتی و فرهنگی یعنی مادر و پدرت قبولش نمی کردن اما تو دوسش داشتی.
کوروش زیر آرنجم و آروم گرفت و مسلط به خودش گفت:
-خوشگل خانم، مگه تو نمی دونستی من قبلا بهت گفته بودم اما مهم اینجاست که از وقتی تو اومدی تو قلبم من خوشحالم که حماقت اون زمانم کار دستم نداد.
-حماقت؟
کوروش با اشتیاق برای جواب دادن گفت:
-بله، حماقت! آدما همیشه تجربه¬ ی اولشون کم و کاست داره، اما برای من تجربه¬ ی اولم انقدر داغون بود که الان شرمم می شه به گذشته ام فکر کنم، بعدها فهمیدم طرف علاوه بر اینکه با من بوده با چند نفر دیگه هم بوده، انقدر که وقتی با من بود از یه مرد زن دار حامله بود! آخه این چه خفتیه؟ آدم تا خودش تجربه نکنه فکر می کنه اینطور چیزها فقط تو فیلم هاست اما بغل گوشمون از سال ها قبل که انقدر شرم و حیا دریده نشده بود آدمای این مدلی بودن.
-تو هم تجربه ی اول منی.
کوروش-خیلی ها انقدر عاقلن که تجربه ¬ی اولشون و بنا بر اولویت و علاقه و افکارشون درست انتخاب می کنن، نمی خوام بگم من تافته¬ ی جدا بافته بودم و خوش به حالت که من نصیبت شدم نه، می خوام بگم قرار نیست تجربه¬ ی اول همه مثل من باشه، احمق بودم! چون اعتماد تام داشتم، فکر می کردم چون طرف با منه یعنی همه چی تمومه و من باید برم طرف و بگیرم.
-باهاش بودی؟
چقدر سخت این حرف و زدم، رنگ نگاه کوروش تغییر کرد، با تردید به چشمام خیره شد، می تونستم از حالت هاش بفهمم که به خودش می گه برای چی گفتی؟ گاف دادی!
سرم و کمی کج کردم و نگاهم و از صورتش به تنش کشیدم، یه تی شرت با خط های افقی سفید سرمه¬ ای تنش بود، توی چهل سالگی وقتی یه مرد با یه تی شرت ساده تو تختشه چرا باید جذاب باشه؟ نیست، احمق تویی که اون و تو هرحالی خاص می بینی و به خاص بودنِ اون با افکارت دامن می زنی...
سرم و چرخوندم و به پنجره¬ ی بالای تخت نگاه کردم، نور کل اتاق و بغل می کرد، حس می کنم رکب خوردم!
کوروش-عزیز دلم؟ حرف هفده، هیجده سالِ پیشه، یارو رفته ازدواج کرده، تو الان وسط تخت نشستی عزای هفده، هیجده سال پیش و گرفتی؟ که چی؟ چی عوض بشه؟ که من اول با یه زنِ هَوَله هوس باز بودم که آخر رفت زنِ دوم شد؟
-زنِ دوم شد؟
کوروش باز با اشتیاق ادامه داد:
-بله، زن دوم شد، حالا تو بشین فکر چیزی و بکن که هیچ تاثیری تو زندگی مون جز اینکه تو داری الکی غصه می خوری رو نداره.
زبونم و رو پوست لبم کشیدم و گفتم:
-علیسا گفت، اون موقع که تصادف کرده بودید، همون تصادف که پدر و مادرت و بابای ادی به رحمت خدا رفتن...
کوروش-تو آخه چرا به زر زرِ...
با حرص داشت ادامه می داد:
-علیسا که مست می شه اختیارش می ره، گوش می دی؟
-نه می خوام یه چیز دیگه بگم.
کوروش با نگاه جدی و تلخ گفت:
-بفرمایید.
-تو نمی تونستی به دختره برسی، اونم با علیسا بوده.
-خب؟
-ناراحت شدی؟
کوروش-می گم شرمم می شه به اون زمان فکر می کنم، تو می گی ناراحت شدی؟
-نه، چون علیسا باهاش بود!
کوروش-تو الان بگی باباتم باهاش بوده من ناراحت نمی شم!


*

نسخه کامل رمان در رمانهای نیلوفر قائمی موجود است:

رمان پنجشنبه 25 فروردین 1401 زمان : 2:43 نظرات (0)
بازدید : 4847
رمان هانا عروس شیخ
رمان هانا عروس شیخ

دانلود رمان هانا عروس شیخ اثر ساحل با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

یک عاشقانه پر ماجرا از عشق شیخ عثمان مصری، مردی مسلمان با رسومات سفت و سخت به خواهر شریک آمریکاییش که فقط 15 سال سن دارد و خانواده ای که به هیچ وجه موافق این ازدواج نیست ، اما شیخ عثمان هرگز از چیزی که بخواهد نمی گذرد ...

خلاصه رمان هانا عروس شیخ

از زبان عثمان : بالاخره مسیر خسته کننده شهری با اون ترافیک دیوونه کننده تموم شد ... شیکاگو واقعا شهرشلوغی بود شلوغ تر از هر شهر دیگه ای که تا حالا بودم ... راننده جلو یه خونه ویلایی توحومه شهر توقف کرد و گفت: رسیدیم قربان ... هممیم گفتمو به خونه نگاه کردم ... طبق انتظارم منتظرم بودن ... هارولد به همراه پدرش سریع اومدن بیرون به استقبالم ... من معمولا با شرکت های کوچیک قرار داد نمیبندم

مگه اینکه سود بزرگی بهم برسونن و هولدینگ بالا با وجود کوچیک بودن زمینه سود بالایی داشت ... پس من پیشنهاد همکاری اونا رو قبول کردم و این همکاری شروع شد ... یک همکاری دو سر برد ... و امروز اینجا بودم برای یک ناهار خانوادگی و یه بحث کاری البته ... تو مصر ما کار و خانواده را قاطی نمیکنیم ... اما آمریکایی ها عادت دارند روزهای تعطیل بحث های کاری رو تبدیل به یه قرار خانوادگی کنند و تو خونه با شریک کاری قرار بزارن

اونا اعتقاد دارن با بالا بردن صمیمیت میتونن توافق نامه های بهتری امضا کنند ... هرچند این روش اونا تا حالا رو من جواب نداده ... اما همیشه دعوت های نهار یا شام خانوادگی رو رد نمی کنم ... چون اینجوری اطلاعات خویی از سبک و سیاق شرکام بدست میارم ... کتم رو برداشتم و پیاده شدم ... هارولد جلو اومد و گفت: عثمان ... امیدوارم ترافیک خسته ات نکرده باشد ... با وجود خستگی لبخندی زدم و گفتم: زیاد بود اما بهتر از گوش دادن به حرف های مشاور مالیم بود

هارولد خندید و دست دادیم ... با پدرش هم دست دادمو منو به سمت خونه راهنمایی کردن ...

امروز این امید را داریم که با دانلود رمان خارجی جدیدی که برایتان ارسال کرده ایم نهایت لذت را ببرید، یکی از رمان های خارجی پرطرفداری که این روزها با بهترین ترجمه بصورت اختصاصی قرار گرفته شده است

به لینک زیر مراجعه کنید :

رمان هانا عروس شیخ

رمان جمعه 22 فروردین 1399 زمان : 17:23 نظرات (1)
بازدید : 357
رمان تاریک ترین شب
رمان تاریک ترین شب

دانلود رمان تاریک ترین شب از جنا شوالتر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه کامل با ویرایش مجدد و لینک مستقیم رایگان

برای اولین بار از رسانه رمان بوک داستان خارق العاده ای را بخوانید از دختری به نام اشلین که در یک شب تاریک، قدم به جنگلی میگذارد تا به قلعه رازآلودی که در نوک کوه است برسد چون شنید است آنجا مردانی هستند که می توانند به او کمک کنند تا تواناییش را کنترل کند، از مردم شهر شنیده که این مردها فرشته هستند اما انگار مردم اشتباه می کرده اند و مردان درون این قلعه همگی شیطان هستند، اشلین در این مسیر گیر یکی از خطرناک ترین شیاطین می افتد و دنبال راه فرار می گردد، اما حالا مدکس به اون اجازه رفتن نمی دهد ...

خلاصه رمان تاریک ترین شب

مدکس هزاران سال بود که محدودیت هایش را می شناخت ... از آن روز شومی که خدایان یک زن را برای انجام دادن وظیفه ای که او باید انجام می داد، انتخاب کردند، محدودیت هایش را می شناخت ... پاندورا قوی شده بود، آره، قوی ترین سرباز زن زمان آنها ... اما او قوی تر بود ... تواناتر بود ... با این حال فکر می کرد که برای محافظت از دیمونیاک که یک جعبه ترسناک و خانه شیاطین خیلی وحشی و مخرب بود، خیلی ضعیف است ... آن شیاطین حتی در جهنم مورد اعتماد نبودند.

انگار مدکس اجازه می داد که جعبه نابود شود ... خشم و نفرت وجودش را پر کرد ... حالا درون تمام آنها، یک جنگجو زندگی می کرد ... آنها با شجاعت برای پادشاه خدایان جنگیدند، کشته شدند و کاملا محافظت کردند؛ آنها باید به عنوان نگهبانان انتخاب می شدند ... نباید چنین شرم غیر قابل تحملی را می داشتند

شبی که آنها دیمونیاک را از پاندورا دزدیدند و شیاطین را در جهانی بی گناه آزاد کردند، فقط می خواستند به خدایان درسی بدهند ... چقدر احمق بودند ... نقشه آنها برای اثبات قدرتشان شکست خورده بود چون جعبه در ...

پانویس: رمان خارجی خارق العاده جذابی که در این بخش تقدیم می شود کاملا اختصاصی و جزو بهترین رمان های خارجی ترجمه شده است که ساز است رمان ما برای دوستانی که تمایل و توانایی خرید دارند گذاشته شده، امیدواریم از دانلود رمان خارجی جدیدی که می کنید رضایت داشته باشید، جهت خرید 10 هزار تومان در تلگرام بعد از واریز و ارسال شات فایل pdf براتون ارسال میشه تو پی ویتون :

منبع: دانلود رمان تاریک ترین شب

رمان جمعه 22 فروردین 1399 زمان : 17:20 نظرات (0)
بازدید : 164
رمان پر
رمان پر

دانلود رمان پر اثر شارلوت مری ماتیسن با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی کارمند اداره بیمه راجر دالتون است که در پی مرگ مشکوک یکی از مشتریان جهت صحت ماجرا با عنوان بازرس پلیس به منزل مقتول رفته و او که متاهل است علیرغم داشتن زن و فرزند شانزده ساله ای دلباخته دختر دزد و بیوه ای به نام ماویس می شود و چون صدای خوبی دارد زن را به خوانندگی تشویق می کند و راجر که توان پرداخت هزینه آموزش خوانندگی را ندارد دست به اختلاس و دزدی از اداره می زند و بعد از سه سال حبس اکنون ماویس هم یک خواننده سرشناس شده و ...

خلاصه رمان پر

صورتش جوان و جذاب بود! کمتر زنی بود که او را زشت بپندارد! در چشمانش حالتی موج میزد که او را یک انسان خوشبخت نشان میداد ... او بنا به رای دادگاه به سه سال حبس با کار مداوم محکوم شده بود ... هر کس دیگری بجای او بود خشمگین و ناراحت به نظر میرسید اما او چهره آرام و متبسم داشت در حالی که میدانست او را به سوی زندانی میبرند که بایستی سه سال تمام بدون انکه امید ملاقاتی داشته باشد در آن بگذراند .

با این حال باز هم خود را خوشبخت میدانست تلاش قضات دادگاه برای کشف محل اخفا طریقه ی مصرف یک هزارو دیویست لیره انگلیسی که پول کمی نیست به جایی نرسید آنها نتوانستند بفهمند که این مبلق پولبه چه علتی برداشته شده ؟

او همواره ساکت و ارام بود و جز در مواردی که مایل بود به هیچکدام از پرسش های قضات جواب نمیداد و همین سکوت و آرامش مداومش بود که تمام قاضیان دادگاه او را لجباز و احمق تصور کردند من همه ی این ماجرا را فراموش کرده بودم چون بیش از چهار سال از آن جریان گذشت تا من بر تمام اسرار نهفته در دادگاه ان روز پی بردم.

روجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم، با او همکلاسی بودم ... آشنایی من و او از پشت میز و نیمکت های مدرسه شروع شده بود ... یادم نمی آیدکه کلاس چندم بودم او را به خاطر داشتن صدای زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتن او هر هفته به همراه افراد دیگری به کلیسا میرفت و آواز میخواند.

ولی پس از آن به جهت تفاوت هایی که در فکر و سلیقه ما بود کم کم از هم فاصله گرفتیم و با وجودی که یکی دو ساله بعد هم همکلاس بودیم اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود ... روجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکرکند اما من نقطه ی مقابل او بودم.

در تابستان خودم رو با فوتبال و خوردن قهوه و ساندیچ سرگرم میکردم و در زمستان اوقاتم رو در زمین تنیس میگذراندم، نمی دانم چرا پس از چند سالحرارت و گرمی صدایش را از دست داد طوری که ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان پر

رمان سه شنبه 17 دی 1398 زمان : 1:26 نظرات (0)
بازدید : 101
رمان دزیرهرمان دزیره

دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود  ...

خلاصه رمان دزیره

ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر بود علاقه مند دزیره می شود و مصادف با سال 1794 با هم نامزد می شوند و دو سال بعد ناپلئون بدون دزیره راهی فرانسه و آنجا با یک بیوه ی سرشناس به نام ژوزفین دوبوهارنه با این نظریه که می تواند رشد و ترقی کند ازدواج می کند .

دزیره بعد از مدتی بی بی خبری تصمیم به رفتن به فرانسه می گیرد و در جشن نامزدی ناپلئون و ژوزفین سر می رسد و با پرتاب ظرفی به سمت ژوزفین مجلس را به نیست خودکشی ترک می کند .

در آن مهمانی مردی با نام ژنرال ژان باتیست برنادوت با تصور اینکه ناپلئون از سادگی دزیره سواستفاده کرده مانع از خودکشی او می شود و چندی بعد با وی ازدواج می کند.

ژان باتیست که مردی کار آزموده و با تجربه بود و افتخارات و پیروزی های متعددی داشت توسط مجلس ملی سوئد ولایتعهد برگزیده و در سال 1810 رسما پادشاه می شود ... دزیره در سال 1829 تاج گذاری و رسما ملکه کشور سوئد شد و ...

قهرمان اصلی این رمان برناردین اوژنی دزیره می باشد و قابل ذکر است که این رمان جزو ده رمان برتر دنیاست که به فارسی ترجمه گردیده است و به شدت پیشنهاد می شود از دست ندهید و نظراتتان را با ما در میان بگذارید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دزیره

رمان سه شنبه 17 دی 1398 زمان : 1:25 نظرات (0)
بازدید : 137
رمان گندم
رمان گندم

دانلود رمان عاشقانه گندم اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان رمان گندم راجب یک خانواده ثروتمند هست که بیشتر اعضای آن کنار هم زندگی میکنند ، طی اتفاقاتی یکی از اعضای این خانواده به نام گندم متوجه میشود که بچه ای سر راهی بوده، گندم مشکلات روحی پیدا می کند و در طی همین اتفاقات سامان متوجه علاقه قلبی شدید خودش نسبت به دختر عمه اش گندم شده ، اما با یک نامه همه چیز خراب میشود و …

خلاصه رمان گندم

اواخر فروردین بود ... یه روز جمعه ... تو اتاقم که پنجره ش به باغ وا می شد ... روتختم دراز کشیده بودم و داشتم فکرمی کردم!

صدای جیک  جیک گنجیشکا از خواب بیدارم کرده بود ... هفت هشت تا گنجیشک رو شاخه ها باهم دعواشون شده بود و جیک جیکشون هوابود!

رو شاخه ها این ور و اون ور می پریدن و با هم دعوا می کردن ... منم دراز کشیده بودم و بهشون نگاه می کردم!

خونه ما یه خونه قدیمی آجری دو طبقه بود ... گوشه یه باغ خیلی خیلی بزرگ ... یه باغ حدود بیست هزارمتر!

یه گوشش خونه ما بود و سه گوشه دیگه ش خونه عموم و دو تا عمه هام!

وسط این باغ بزرگم یه خونه قدیمی دیگه بود که از بقیه خونه ها بزرگتر بود که پدر بزرگم توش زندگی می کرد!

یه پدر بزرگ پیر و اخمو اما با یه قلب پاک و مهربون!

یه پدر بزرگ پر جذبه که همه  تو خونه ازش حساب می بردن و تا اسم آقا بزرگ می اومد نفس همه تو سینه حبس می شد!

اتاق من طبقه پایین بود که با باغ همسطح بود ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان گندم

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:34 نظرات (0)
بازدید : 720
رمان ناگفته ها
رمان ناگفته ها

دانلود رمان عاشقانه ناگفته ها اثر بهاره حسنی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد ، آشنایی او با جوان در هواپیما و در مورد زندگی خود ، این داستان را شکل می دهد ...

خلاصه رمان ناگفته ها

با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب روی پاهایم سر خورد و کف هواپیما افتاد!

خم شدم تا آن را بردارم ... ولی کسی که کنار من نشسته بود سریعتر از من خم شد و کتاب را که تقریبا زیر پای خودش افتاده بود برداشت و به دستم داد!

سرم را بلند کردم و با لبخندی از چهره ی جوان و خنده رویش تشکر کردم!

وقتی که من سوار شدم هنوز صندلی کناری من خالی بود!

من تقریبا اولین مسافری بودم که سوار شده بودم و خسته و خواب آلود ... همان لحظات اول خوابم برده بود و متوجه نشده بودم که چه زمانی صندلی کناریم پر شده است!

مرسی ... کتاب را جلوی چشمانش گرفت و جلدش را نگاه کرد و با لبخندی دوباره و به فارسی غلیظ و با لهجه ایی گفت :

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ناگفته ها

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:33 نظرات (0)
بازدید : 236
رمان قلب آهنی
رمان قلب آهنی

دانلود رمان قلب آهنی اثر زینب رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

داستان در مورد بخت و طالع سه دختر جوان می باشد که با ورود به دانشگاه و اجتماع زندگی آنها تغییر می کند ، دخترانی از جنس آرامش و شیطنت های کودکانه دخترانی که با تغییراتی در زندگیشان به زیبایی های زندگی پی می ببرند ، هر کدام در پی جستجو کردن و یافتن راهی برای خارج کردن زندگی خود از یکنواختی های تلخ و خسته کننده اند ، پس با هم ببینیم که عشق ، تنفر ، بی اعتمادی ، با شخصیت های رمان ما چه کار خواهد کرد …

رمان قلب آهنی

خواب بودم که با صدای جیغ و داد زینب از خواب شیرینم پریدم!

با ترس روی تخت نیم خیز شدم و به اطرافم با ترس نگاه میکردم!

زینب ... فاطی ذلیل شده پاشو دیگه از کلاس جا موندم!

صد بار میگم صبح تا شب نشین به حرف زدن با زهرا ... تو که انقدر خوابت سنگینه ... پس چرا تا نصف شب بیدار میمونی!

اه پاشو دیگه ... اوه خدا به خیر کنه. باز صبح شد و این اجی دیوونه من شروع کرد داد و بیداد کردن!

الحق که اعتباری داره که ازش حساب میبریم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان قلب آهنی

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:33 نظرات (0)
بازدید : 199
رمان یغمای بهار
رمان یغمای بهار

دانلود رمان یغمای بهار اثر الف.کلانتری (یاسی) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

دلای ایلیاتی با فرار از بند بند ، خود را به بهشت شانه های مردی رساند که کوه و سبیی ممنوع ... یک من ، یک تو و دنیایی حرف ... یک کلام ، درد و درد و درد ...

خلاصه رمان یغمای بهار

امروز پنجمین خرابکاریه ... مراسم چهلم خراب شه دودمان همه رو به‬ باد می‬دم ... ‫صدای فریادش آن قدر گویا و رسا بود که صدا از هیچ کس در نمی‬ آمد!

‫معمولا از زمانی که برگشته بود ... صدایش به گوش کسی نمی رسید و‬ ذات کم‬ حرفش با خارج رفتن هم عوض نشده بود.‬

سر همه پایین بود و کسی آتش گرفتن خرمن گندم را گردن نمی‬ گرفت ... دندان قروچه ای کرد و نفرتش از این ملک و خان بودن را سر آن ها‬ خالی کرد.
‫وای به روز کسی که بدونم تموم این خرمن سوزوندنا زیر سر اونه پوستشو میکنم توش پر کاه می کنم بشه مترسک باغ و مزرعه!‬
‫نگاهش روی تک تک رعیت چرخید و بی حرف به طرف سررر سرررای‬ خانه‬ رفت ... ‫در آشپزخانه صدای دیگ های چدن و مس به هوا بود و هرکس‬ مشغول کاری‬ بود!

‫چهلم هدایت خان بود و کل بزرگان دعوت بودند ... ‫بدلیل مرگ ناگهانی پدرش هدایت خان با تلگرافی به ایران بازگشت و جایی‬ باید می ماند که برای رهایی قید خان بازی و ثروت و زمین ها را زد و‬ برای‬ درس خواندن به امریکا رفت!

‫ماه منیر که پشت در اندرونی فالگوش ایستاده بود اما چیزی دستش را‬ نگرفت ... با لب هایی آویزان به سمت مطبخ رفت!

‫چشمش که به مادرش پای دیگ افتاد، با لحنی سؤالی پرسید : گوش وایستادم ولی …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان یغمای بهار

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:31 نظرات (0)
بازدید : 116
رمان تقاص
رمان تقاص

دانلود رمان عاشقانه تقاص اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

حکایت زندگی رزا دختری دبیرستانی ، بسیار زیبا و از یک خانواده‌ی مایه دار را با ماجراهایی که برایش اتفاق می‌افتد روایت می‌کند.

خلاصه رمان تقاص

داستان سال ها پیش آغاز شد ، وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت.
شاید هیچ کس تصورش را هم نمی کرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود ، اما به خاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد.
باید تقاص پس بدهیم ، هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم.
با سر و صدایی که از بیرون می اومد به زور چشمامو باز کردم ، آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرشای‬ ابریشمی پهن شده بود.
از تختخواب بزرگ یه نفر و نیمم پایین اومدم و حریری رو که مثل پرده از بالای تخت آویزون‬ شده بود و دور تا دور تختم رو می گرفت مرتب کردم.

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقاص

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:31 نظرات (0)
بازدید : 75
رمان افسونگر
رمان افسونگر

دانلود رمان عاشقانه افسونگر اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان درباره دختری به نام افسون است که برادری بدجنس ( فرومایه و پست ) دارد که خیلی افسون را اذیت میکند،اما یک روز با پسری به نام دنیل آشنا میشود و عاشق هم میشوند اما بخاطر برادر افسون ماجرا را فاش نمیکنند و افسون میرود و نزد دنیل زندگی میکند تا اینکه ...

خلاصه رمان افسونگر

لوکیشن این رمان لندنه و دلیلش هم این بوده که یه سری مسائل رو اگه توی ایران می نوشتم
پرده دری می شد. اما با توجه به فرهنگ باز اروپایی ها نوشتن این رمان توی فضای اروپا خیلی
راحت تره! اما ... با اینکه لوکشین خارج از ایرانه با وجود تمام سعی و تالش من برخی شخصیت ها
به خصوص شخصیت مرد این داستان خلق و خویی شبیه ایرانی ها داره! البته نه کامل ... چه بسا
که جایی از رمان وقتی که لوکشین عوض می شه می شه تفاوت فضا ، نوع شخصیت ها ، نوع
دیالوگ ها و ... رو حس کرد. خیلی سعی کردم زیاد وارد مسائل جزئی نشم که خوندن رمان برای
افرادی که سن کمی دارن همراه با بدآموزی نباشه! اما نمی دونم تا چه حد موفق بودم ... در هر صورت امیدوارم لحظاتی رو که برای خوندن این رمان می ذارین از دست رفته ندونین و از
خوندش لذت ببرین ... دوستدار همه شما ... هما

آب دهنم رو تند تند قورت من دادم اما این بغض لعنتی دست از سر گلو بیچاره ام برداره ... من موندم چرا خسته نمی ش! همینطور هر شب صبح تا شب و هر شب تا صبح در گلوی من جا خوش! می دونی من بیشتر از این حرف می زنم که میتونی بمیری ولی بازم از رو نرو ... صدای بلند بلند شد:
- امیلی ... مردی؟
سریع خم شدم و در درب کابینت افتادم و باز افتادم ... خدایا از این خونه هاتف ... همه جاش پر از سوسک و کثافته ... هر چی هم میمونی شورم انگار نه جنار! خدایا من از سوسک بدم می یاد! چرا میمیر؟ صدای فردریک اینبار بلند تر از پیش بلند شد:
- امیلی !!! بیام تو اون آشپزخونه هلاکت می کنم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان افسونگر

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:30 نظرات (0)
بازدید : 393
رمان آن سالها
رمان آن سالها

دانلود رمان عاشقانه آن سالها جلد اول و دوم اثر صدف با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان آن سالها مهناز دختری خوش اقبال است و زندگی عادی خود را دارد ، او شیفته دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی رغبت نیست ، اما حکایت از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند …

و اما در جلد دوم

مهناز پس از خروج از ایران به فکر جدایی وکالتی میفتد و روی تصمیم خود بسیار پایداری میکند ، اما ناگهان با پنهان گشتن مهرداد ناگاه همه چیز بهم میخورد

خلاصه رمان آن سالها جلد اول و دوم

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم و رفتم دست و صورتم رو شستم!

اوووف حالا فقط چهار ساعت طول میکشه تا موهام رو شونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم و شروع کردم به شونه زدن موهای بلندم ...

قسمتی از رمان آن سالها جلد دوم نوشته صدف :

صدای هوهوی باد توی تمام عمارت ... توی تک تک اتاق ها و زیر تاق سقف ها پیچیده بود!

وسط سرسرا ایستاده بود و به قیژ قیژ مداوم باز و بسته شدن در گوش میداد ... عمارت خالی و سرد بود و همه ی درخت های باغ سوخته بودند!

توجه کنید قسمت دوم با فرمت پی دی اف میباشد که با کلیک بر روی نسخه java  میتوانید دانلود کنید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آن سالها

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:30 نظرات (0)
بازدید : 185
رمان رویای بلند
رمان رویای بلند

دانلود رمان عاشقانه رویای بلند اثر مهسا صفری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

رمان رویای بلند دختری بنام گیسی است که دختره خودپسندیه ، این دختره خودپرست قصه ما مجبوره بخاطره دلایلی یک سال پیش ( جده ) مادربزرگش زندگی کنه ، مادربزرگی که تاکنون اونو ندیده و اتفاقاتی که واسه گیسیا در این مدت می گذرد داستانی ساخته است به اسمه رویای بلند ، رویای بلندقصه ی رازه ، قصه خنده ها و گریه ها ، قصه ی به زانو دراومدن دوتا مغرور توسط عشق …

خلاصه رمان رویای بلند

صبح ساعت هفت از خواب بیدار شدم و دویدم ورفتم دست و صورتم روشستم!

اووف حالا فقط چهار ساعت طول می کشه تا موهام روشونه بزنم!

سریع رفتم شونه رو از روی دراور برداشتم وشروع کردم به شونه زدن موهای بلندم!

موهام خیلی بلند بود از بچگی موهم رو کوتاه نکرده بودم هنوز وسطای موهام بودم که یکی با مشت کوبیدم توی سرم و گفتم :

خاک برسرت گیسی ساعت شد 30:7 از شونه کردن ادامه موهام منصرف شدم!

دویدم رفتم پایین پیش مامان وصدا زدم ... مااامااان ... مامان کجایی ؟

جانم ... گیسیا جان تو آشپزخونه ام ... مدرسه حسابی دیرم شده مامان موهام رو بباف!

بعدهمون طور که نشستم روی صندلی شونه رو دادم به مامان ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رویای بلند

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:30 نظرات (0)
بازدید : 59
رمان دلتنگ
رمان دلتنگ

دانلود رمان دلتنگ اثر پرنیا اسد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

قصه این رمان می‌تواند ادامه‌ ی عشقی ستایش شده باشد ، عشقی که با استوار بودنش حتی دیواری را مخروب می‌سازد.اینجا ، این عشق وصف نشدنی با شعله‌ های سوزان از عشق و محبت ادامه می‌یابد ، این عشق مبدا تمام دلتنگی ‌های گذشته است ، دلتنگی که هرچه ریشه ‌اش قوی ‌تر شود عشق را بیشتر می‌کند ، دلتنگی که علاوه بر تنگ تر کردن قلب ، برای عشق بیشتر جا باز می‌کند …

خلاصه رمان دلتنگ

دلتنگ ؟ آری دلم تنگ است ... دلتنگ گذشته ... دلتنگ خیال ... دلتنگ رویاهای محال ... من چه بگویم از دلتنگیم ؟ که دلتنگم؟
من با این دله تنگ چه کنم؟ دلی که تمام شب و روزش را بیهوده میتپد !
دلم تنگ است ... دلم برای آرزوهای پرپر شده ام تنگ است
کاش بودی ! کاش میمیاندی تا دوباره با هرم دست هایت مرا گرم میکردی!
بی تو سردم ... شانه هایت جایگاه گریه های من ...ب*و*س*ه هایت مرهم دل زخمی من
نفست داغ! تنت گرم ! دعایت همیشه همراهم
تو نباشی من به که پناه برم؟
یادت می آید آن روزها که هر دو با هم از تنهایی فرار میکردیم ... دلخوشیمان از وجود یکدیگر بود
روزهاست به بن بست خورده ام ... کوچه ی حیاتم به بن بست دارد ختم میشود و باز من دلتنگ هستم!
بیا ... بیا که بی تو دفتر عمرم دیگر برگی ندارد.
برگی نیست که در آن از دردم نویسم !
چه بگویم؟ فقط میتوانم بگویم دلتنگ ... همین

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دلتنگ

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:29 نظرات (0)
بازدید : 62
رمان شیوا
رمان شیوا

دانلود رمان شیوا اثر صبا کاظمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان رمان راجب دختر دانشجو به نام شیوا که مدیر یک شرکت هم هست و خانواده خود را از دست داده و مجبور به پذیرش زندگی ...

خلاصه رمان شیوا

از ماشین پیاده شدم رفتم تو خونه نصرت خدمتکارم سلام کرد گفتم ناهار نخوردم یه چیزی آماده کن بخورم!

چشمی گفت و رفت آشپزخونه اتاقم طبقه بالاست رفتم تو اتاقم لباسمو عوض کردم و رفتم اتاق غذاخوری نصرت غذا رو آورد!

گفتم دستت دردنکنه ... امروز کسی زنگ نزد ... فقط آقا کامران!

دستمو بلند کردم گفتم قرار شد درمورد اون چیزی بهم نگی ... کاریت ندارم برو!

حتی شنیدن اسمشم برام آزاردهنده هست ... غذا رو خوردم و از جام  بلند شدم رفتم اتاقم لب تاب رو روشن کردم پروژه هامو انجام بدم!

از بس کارای شرکت زیاد شده به کارای دانشگاهم به سختی میرسم!

گوشیم زنگ خورد کامران بود ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان شیوا

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:28 نظرات (0)
بازدید : 95
رمان بادیگارد اجباری
رمان بادیگارد اجباری

دانلود رمان بادیگارد اجباری اثر فائزه بهشتی راد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

رمان من درمورد یی آقای پلیس مغرور و خانم نویسنده شیطونه که این آقای پلیس ما را به دلایلى مجبور می شود بادیگارد این خانم نویسنده بشود و این خانم نویسنده ناخواسته این آقای پلیس مجبور به کارایی می کند که آقای پلیس تصورش وحشتناک ...

خلاصه رمان بادیگارد اجباری

اه لعنتی دلم نمی خواد این ماموریت رو برم آخه خیر سرم سرگردم!

حالا برم بشم محافظ شخصی یه جوجه نویسنده چون کاراش خیلی خوبه و شهرت جهانی پیدا کرده اه نمیخوام!

صدای در بلند شد ... بفرمایید ... سروان رضوی اومد تو اتاق و احترام گذاشت!

با سر بهش اشاره کردم که چکار داری ... سروان رضوی ... جناب سرگرد جناب سرهنگ تو اتاق شون منتظرتون هستن!

عصبی نگاش کردم که ترسید و دستپاچه گفت : اجازه ی مرخصی میدید قربان ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بادیگارد اجباری

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:28 نظرات (0)
بازدید : 76
رمان تب داغ گناه
رمان تب داغ گناه

دانلود رمان عاشقانه تب داغ گناه ( هوس ) اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آرمین پسر زیبا و مغروری که اومده تا انتقام بگیره انتقام گذشته ی تلخی که مردی برای او و خانواده اش رقم زده ، تاوان گناهی که درگذشته رخ داده رو چه کسی باید بده دختری بی گناه که از هیچ چیز خبر نداره ، دل من به شدت شور میزد تو وجودم غوغایی به پا بود آخه تا کنون از این کارا انجام نشده است بودم بود خط قرمزهایی که در فراز خودم بودو زیر پا میذاشتم حسهای متفاوت با وجدانم در افتاده بودن یکی در وجودم می گوید: »چرا عومدی احمق اگر دوست داری چی؟ برگرد تا دیر نشده "اگر مامان و بابا فهمیدن ...

خلاصه رمان تب داغ گناه

آرمین ... دست سردمو که رو سنگ سرد قبرش گذاشتم انگار قلبم هم سرد شد از همه دنیا از عشق ،عشق مادر فرزندی عشق به زندگی ، از عاشق شدن!
نخواستم گریه کنم ... عصبانی بودم از دست تموم دنیا از اینکه انقدر ضعیف بود که نتونست تحمل کنه و منو تنها گذاشت از اینکه باز هم کنار عشق خائنش به خاک سپرده شده!

از اینکه هر دو از وجود من بودن ولی یکی رو از اعماق قلب دوست دارمو یکی رواز اعماق قلب بهش حس نفرت داشتم!

چشم به اون چشمای آبی افسونگرش دوختم با اون موهای مشکی پریشونش که حتی تو این عکس ،بعد مردنشم همچنان سحر میکنن چرا عاشق این زن شدی ؟ که تو رو ازمن بگیره ؟ که منو به این دنیای لعنتی بیاره ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تب داغ گناه

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:27 نظرات (0)
بازدید : 91
رمان زندگی زناشویی
رمان زندگی زناشویی

دانلود رمان زندگی زناشویی اثر نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

نورسا دختر جوانی است که بر اساس دلایلی که در سن کودکی به او رسیدگی کرد،آریان از نورسا مانند خواهرش کوچکتر مراقبت می کند تا به مرور عاشق نورسا تازه نوجوانان، این عشق آغاز می شود فصلی جدید و هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی برای هر یک از این دو نفر در دو جزیره جداگانه بود، تا نورسا ...

خلاصه رمان زندگی زناشویی

با اون صدای نکره اش برای صدمین بار داد زد ... صاف راه برو!

با حرص و عصبانیت و خشم کفش پاشنه بلندمو در آوردم پرت کردم طرفش ، جا خالی نداده بود خورده بود وسط ملاج بی مغزش!

با حرص جیغ زدم ... سر من داد نزن معلم دو زاری فهمیدی!

یک و هشتاد و خرده از جاش بلند شد ... قدش تقریبا ای بود ... هیکل عضلانی و رو فرمی داشت!

یه تیشرت سفید و شلوارک مشکی که مارک ریبوک روش فخر می فروخت هم پاش بود!

با دو تا قدم رسید بهم فکر کرد حالا میترسم عقب میکشم ... سینه به سینە هم‎ ایستادیم‎ قبل‎ اینکه ‎دهن ‎باز ‎کنه ‎گفتم :

هان ... رم کردی ... یوخ بابا چخه گوشت نیست یه پاره استخوونش کردی رفته!

با حرص چشم تو چشمم نگاه میکرد و با دندون قروچه گفت : اتفاقا سگ که میشم به دنبال استخوونم!

اون یکی لنگه کفشمم از پام درآوردم بدون اینکه نگاه از نگاهش بردارم پرت کردم یه گوشه و گفتم :

برو برام بیار ... رنگش کبود شد و سر تکون داد و گفتم : هان ؟ هان ؟

سگ مگه نشدی ... سگا عاشق این بازین ... دستشو بلند کرد با سرتقی گفتم ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان زندگی زناشویی

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:27 نظرات (0)
بازدید : 949
رمان ارباب سالار
رمان ارباب سالار

دانلود رمان عاشقانه ارباب سالار اثر leily با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

داستان یک دختره ، دختری که همیشه تنها بوده همانند رمانهای دیگر ، دختر قصه نه نازپرورده است نه سوگلی و با داشتن پدر هیچ وقت مهر پدری نداشته همیشه له شده و همین له شدناش هیچ غروری رو برای اون باقی نزاشته ، دختر قصه مغرور نیست اتفاقا خیلی هم مهربونه ، حتی برای اونایی که بهش بد کردن ، اما پسر قص تا دلت بخواد غرور داره ، خودخواهه و از خود راضی ، بالاخره کم کسی نیست که ارباب سالار ...

خلاصه رمان ارباب سالار

مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم حوصلم خیلی سررفته بود از رو تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم!

بابا اومده بود ... بابا رو خیلی دوست داشتم اما هیچ وقت دلیل این همه نامهربونیاش نسبت به خودمو
درک نمیکردم!

قبول داشتم بعضی وقتا عصبانیش میکردم اما بابا همیشه برای من حوصله نداشت و از
دستم عصبانی بود!

( اقا ) بابای بابا ... خدا بیامرز هم همیشه همین جوری بود تا یادم میاد با من رفتار خوبی نداشت!

از اتاق که خارج شدم بلند سالم کردم بابا مثل همیشه جوابم رو با اخم داد ولی مامان باخوشرویی به سمتم
برگشت ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ارباب سالار

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:26 نظرات (0)
بازدید : 63
رمان عاشقتم دیوونه
رمان عاشقتم دیوونه

دانلود رمان عاشقانه عاشقتم دیوونه اثر حانیا بصیری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

عاشقتم دیوونه راجب دختریه که از طبقه حدودا متوسط جامعه است و پیشه(شغل) مادر پدرش سرایداری است ... دیانای داستان رمان ما دانشجوی رشته مهندسی معماری و تک دختر این خانواده هست ... اما با وجود اینکه پدر و مادرش تلاش میکنن تا اون کم و کسری در زندگیش احساس نکنه اما دیانا دوست داره روی پاهای خودش بایسته که عشق و ماجراهایی مابین دیانا و رادین …

خلاصه رمان عاشقتم دیوونه

با عصبانیت تو پیاده رو راه میرفتم و به خودم فحش می دادم ... آخه دختره خر تو باید انقدر به یه مرتیکه غوزمیت رو بدی که تورو بخاطر نیم ساعت تاخیر از کلاس بندازه بیرون ، هان ، پس کجااا رفت این انسانیت ، پس احترام گذاشتن به حقوق دیگران چی شد؟

خاک تو سرت دیانا خاا … دهنمو مثل چی یه متر وا کرده بودم که بگم خاک یهو حرف تو دهنم ماسید ، یه پسرخوشگل از کنارم رد شد ... هی وای ، ببینش چه خوشگله این!

هنوز حرفم تموم نشده بود که پام گیر کرد به یه سنگ مزاحم همونطور که رو هوا و زمین معلق بودم به این فکر کردم که وویی الان دستشو دور کمرم حلقه میکنه و منم مثله کوالا بهش می چسبم.

داشتم با خودم خیال بافی می کردم که شپلق همچین با کله خوردم زمین که چشمام داشت از کاسه سرم میزد بیرون ... اون پسره هم بلانسبت گاو از کنارم رد شد و رفت.

دورو برو دید زدم ببینم کسی دیدتم ، که دیدم بله ما هیچ جا نخوردیم زمین اومدیم جلو لونه زنبور رو زمین بنر شدیم ، سردر مجتمعی که جلوش خوردم زمین و نگاه کردم:

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عاشقتم دیوونه

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:26 نظرات (0)
بازدید : 45
رمان خط به خط تا تو
رمان خط به خط تا تو

دانلود رمان عاشقانه خط به خط تا تو اثر نرگس نجمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

آرام بود مثل نسیم ، طوفان که شد آرامش تمام خانواده اش به یغما رفت‌ ، او ماند و دو مرد که نمی دانست کدامشان قاتل نفسهای برادر و آسایش خانواده اش است ، مردی که عاشقش بود به جرم قتل برادرش در زندان افتاد و مردی که به او اعتماد داشت ، شد مشکوک ترین مظنون ، وکیل یکی شد و شکاک به دیگری ، ولی سرنوشت همراهش رفت تا خط به خط آنها را بخواند ...

خلاصه رمان خط به خط تا تو

پرونده ها وسط دفتر ریخته بود ... لب تاب روی زمین افتاده بود و چراغش فلش میزد!

برگه های زونکنها روی زمین پخش شده بود ... کشوی پرونده ها بیرون بود و میز کارم یک طرف اتاق افتاده بود ... فرش جمع شده بود و تکه تکه پارکتها کنده شده بود!
سر درگم باز هم دور خودم چرخیدم ... تمام بدنم میلرزید ... دست هایم یخ بسته بود!

صدای لولای در سکوت نیمه شب را شکست و صدای آشنایی در سالن پیچید ... خانم مشایخ ؟

سریع از روی پرونده ها رد شدم و وارد سالن انتظار شدم ... مبل چپه شده را دور زدم و به ستوان حمیدی نزدیک شدم. سربازی که همراهش بود پشت سرش ایستاد!

شما با صد و ده تماس گرفتید ؟ نمیدید ؟ این وضع آشفته را میدید و سوال میکرد ؟ انگار یادش داده بودند از کجا شروع کند!

با یک پایم تابلویی که روی زمین افتاده بود را کنار زدم و جلو رفتم ... بله ، مشاهده میکنید که!

با قدمهای محکم جلو رفت و پشت میز منشی را نگاه کرد ... برگشت و به طرف دفتر رفت ... در را که باز کرد ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان خط به خط تا تو

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:26 نظرات (0)
بازدید : 101
رمان روزای بارونی از هما پور اصفهانی
رمان روزای بارونی از هما پور اصفهانی

دانلود رمان روزای بارونی اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش جدید با لینک مستقیم

روزای بارونی رمان ایرانی عاشقانه ای است که مختلط از شخصیت های رمان های قرار نبود ( آرتان و ترسا ، نیما و طرلان ) ، جدال پر تمنا ( آراد و ویولت ) ، توسکا ( توسکا و آرشاویر ، احسان و طناز ) جمعا روزای بارونی را پدید آورده است ، روزای بارونی بازی سرنوشته ، امتحان پس دادن بنده هاست ...

خلاصه رمان روزای بارونی

رمانی مختلط از شخصیت های رمان های قرار نبود ، جدال پر تمنا ، توسکا
روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و
گاهی تصمیم می گیره ب بینه چند مرده حالجن!

وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه
امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن
مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن!

عشق رو رها می کنن و تـــنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ...
این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ،
با هم باشین!

اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه! اال یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...

به لینک زیر مراجعه کنید :
دانلود رمان روزای بارونی

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:25 نظرات (0)
بازدید : 61
رمان تقدیر شیرین
رمان تقدیر شیرین

دانلود رمان تقدیر شیرین اثر زهرا اسدی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

شیرین دختری مهربان و زیبا و خوش رو که محض این صفات شخصیتی خوب مورد توجه همگان است ، شیرین در خانواده ای پر جمعیت و تنگدستی زندگی میکند که تفاوت ظاهری بالایی با افراد خانواده دارد ، برادری بزرگتر از خود به نام علی دارد که بیشترین محبت را از او می بیند و در جریان تلاشهای علی خانواده از فقر بیرون می آید ...

خلاصه رمان تقدیر شیرین

دایی خانواده و فرزندش فرید برای حضور در مراسم عروسی برادر شیرین از بحرین عازم ایران هستند و فرید به جمع دوستداران شیرین افزوده میشود!

در این میان شیرین پی میبرد که برادر بزرگش هم بشدت عاشق دختری است ولی قانع نمیشود اسم و مشخصات دختر را به خانواده بگوید!

بعد از یک سال مجدد دایی و فرید این بار به همراه زن دایی به ایران می ایند و شیرین را خواستگاری میکنند.

مادر شیرین او را وادار به این ازدواج میکند با این افترا ( ترفند ) که سد راه زندگی علی را برمیداره!

وقتی شیرین به بحرین میرود متوجه میشود که فرید همدوش ( همسر ) دیگری هم داره که موضوع را از او و خانواده اش پنهان کرده بودند!

شیرین عصبانی از این حقه تصمیم میگیرد که هر جور شده به ایران باز گردد ولی زندایی به او میگوید تا وقتی بچه دار نشده به او اجازه بازگشت نمیدهند و ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان تقدیر شیرین

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:25 نظرات (0)
بازدید : 74
رمان گناهگار
رمان گناهگار

دانلود رمان عاشقانه گناهکار اثر فرشته تات شهدوست با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

داستان عاشقانه یک دختر و پسر به نام دلارام و آرشام است ، آرشام پسری است که کمتر احساسی میشه و آدمیه که هرگز عاشق کسی نمیشه چون اون رو مزاحم کارش میدونه اما دلارام دختری احساسی است که دقیقا بر عکس آرشام که پسری با غرور و سخت است که این دو بر سر راه هم قرار می گیرند...

خلاصه رمان گناهکار

بر بستره ی غلیظ گناهان خود دست می کشم و با انگشت بر روی ان چنین مینویسم : گناهکار ، گناهکار ، گناهکارم من!
خدایا گناهکارم!

جز این واژه ای بر خود و اعمالم نتوانم گذارم ، چه کردم ! در این دنیای بزرگ بین ادم هایی که کم و بیش خود به آغوش گناهان من روی آوردند.
من کیستم! آیا تنها یک گناهکار! کسی که با ریا خوی گرفته بود ، با دروغ برادری می کرد ، با نیرنگ های فراوان این و آن را فریب می داد.
من آرشام ، کسی هستم که لقب گناهکار را روی خود گذاشتم ، آری تنها خود می دانم و خدایم!
من چه هستم ؟ به راستی من کیستم خدایا ؟ بنده ی خاطی تو ؟
من ارشام ، کسی که معنای اسمش به قدرت وجودش بهایی پرداخته ، من گناهکارم ، از خلاف و گناه ابایی ندارم چون این راه را خود انتخاب کردم...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان گناهکار

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:24 نظرات (0)
بازدید : 51
رمان جدال پر تمنا
رمان جدال پر تمنا

دانلود رمان عاشقانه جدال پر تمنا اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

ویولت دختری زیبا با چشمان افسانه ایی ، به تازگی از فرانسه با خانواده فرانسوی خود به ایران بازگشته او که اصلیتی ایرانی دارد در دانشگاه با خواهر و برادری آشنا میشود که با ارگل ( خواهر ) دوست و با آراد ( برادر ) رقیب میشود ، ویولت مسیحی است و ارگل و آراد از یک خانواده مذهبی هستند ، کلّ کلّ بین ویولت و آراد اتفاقات زیبایی را رقم میزند و باعث میشود ...

خلاصه رمان جدال پر تمنا

خوب یادمه بردن اسم عموم جرم بود! یعنی اگه در موردش حرفی می زدم بابام مجبورم می کرد دهنم رو آب بکشم ، خیلی سخت گیر بود خدا بیامرز … همین سخت گیری هاش هم کار دست من داد …

صبح ها به زور منو برای نماز بیدار می کرد … ماه رمضونا مجبورم می کرد روزه بگیرم … وای به روزی که یه رکعت نمازم قضا می شد … یا می فهمید که روزه مو خوردم!

وای به روزی که می فهمید به یه دختر نگاه کردم هر چند بی غرض! کم کم بدم اومد … از همه چی بدم اومد … از دین … از مسلمون بودن … از رفتن توی دسته ها و سینه زدن … از زنجیر زدن … از چادر سر کردن آراگل …

از مامانم و جلسه های قرآنش … از همه چی … من زده شدم … جلوی بابا دلا و راست می شدم یعنی دارم نماز می خونم … ولی حتی یه کلمه اش رو هم نمی فهمیدم … فقط یه جاهایی می گفتم الله اکبر …

یعنی دارم می خونم … سحر ها بیدار می شدم … سحری میخوردم … نمازم رو سمبل می کردم و می خوابیدم …

ولی تو راه مدرسه روزه مو می خوردم … هر وقت بابا نبود از زیر نماز خوندن در می رفتم و کم کم افتادم تو خط دوست دختر …

فقط سیزده سالم بودم که با اولین دوست دخترم دوست شدم … اون موقع که موبایل جایی نبود … نامه نگاری می کردیم …

به اینجا که رسید خندید … منم نا خودآگاه خنده ام گرفت … یادش بخیر … روغن مو می خریدم از خونه که می رفتم بیرون روی سرم خالی می کردم …

دکمه یقه مو باز می کردم … آستینامو می زدم بالا … حق پوشیدن شلوار جین نداشتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :
دانلود رمان جدال پر تمنا

رمان شنبه 11 آبان 1398 زمان : 19:24 نظرات (0)
بازدید : 54
رمان هراس ابدی
رمان هراس ابدی

دانلود رمان هراس ابدی اثر رقیه اروجی - Roqie69 با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

هراس ابدی داستانی است از اشتباهاتی که تمام نمی شوند و می مانند و در نهایت باعث سقوط انسان می شوند ، این سقوط می تواند از یک ذهن ساده به یک هراس ابدی باشد و همان گونه که برای دختر جوان قصه ما به نام بهار بود ، بهاری که زندگی اش در چهار فصل نوشته می شود.

خلاصه رمان هراس ابدی

فصل اول از جایی شروع می شود که بهار در زندگی اش رنج می برد.

او برای رهایی از این رنج بی هویتی درون خود است که تصمیم می گیرد برای مدتی کوتاه زندگی اش را رها کند و شوهرش را و دخترش را نیز و به نزد دوستش که در اصفهان زندگی می کند برود.

اما برگشتن از این سفر به آن آسانی ها هم که باید نبود و در میانه راه دچار سانحه رانندگی می شود و حافظه اش را از دست می دهد!

در فصل دوم است که پای در جایی می گذارد که نمی دانست کجاست و در بستری از حوادث و اتفاقات تلخ و شیرین قرار می گیرد و انگار کسی این ها را برای او رقم می زند تا زهر یک گناه و تاوان یک اشتباه از او کشیده شود .

در همان فصل است که در میانه تنفر و ترس، عشق در قلبش خانه می کند و عاشق مردی می شود که تیغ بُرّنده رسوایی را زیر گلویش می گذارد ...

این رسوایی در وجود او شکل می گیرد و بزرگ می شود و زمانی که می خواهد پای در دنیا بگذارد زن حافظه اش را بدست می آورد!

در فصل سوم است که همه گذشته در برابر چشمانش قد علم می کند و ان اشتباهی که زندگی اش را به تباهی کشید نیز و در فصل پایانی که بهار می خواهد به هراس هایش پایان دهد و قدمی برای جبران برداشته باشد

اما همیشه همه چیز جبران کردنی نیست ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان هراس ابدی

رمان یکشنبه 14 مهر 1398 زمان : 2:22 نظرات (0)
بازدید : 81
رمان سیگار شکلاتی
رمان سیگار شکلاتی

دانلود رمان سیگار شکلاتی اثر هما پور اصفهانی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

سیگار شکلاتی روایتگره داستان یه مرده ، یه مرد خسته و تنها ، بریده از همه و چنگ انداخته به دنیا برای نجات خودش از هر سقوطی ، نه تنها خودش ، که هر کس دیگه ای که شاید مبتلا بشن به دردی که اون کشیده و چشیده ، با سلول به سلول تنش ، با ذره ذره و قطره قطره خونش می خواد ریسمانی باشه برای بالا کشیدن هر کسی که تو قعر چاه تنهایی و ضلالت فرو میره ، حتی اگه باعث بشه خودش سقوط کنه

خلاصه رمان سیگار شکلاتی

زنی که توی عنوان جوونی ... توی روزایی که هم سن و سال هاش به فکر جدیدترین مارک لوازم آرایش و مدل لباس و هزار هزار هزار چیز دیگه هستن تصمیم می گیره مرد باشه .

تصمیم می گیره از چیزی که اونو ضعیف نشون می ده فاصله بگیره ... بره به سمت قدرت ... بره به سمت هر چیزی که اونو به خواسته اش می رسونه.

زنی که خسته می شه از محبت ... و وقتی زن ... لطافت ... پاکی ... بخواد از جنس مهربونی نباشه دیگه چیزی ازش باقی نمی مونه!

دلم با خنده تو گرم میشه تو روزایی که دنیا سرد باشه تو رو حس میکنم میفهمم اینو یه زن میتونه گاهی مرد باشه ، زنی که آفریده شده تا دنیا رو پر از آرامش کنه!

حالا نیاز داره کسی به خودش آرامش رو تزریق کنه ... که کسی باشه تا شونه های پر دردش رو عمیق فشار بده و هر دردی که روی اون شونه های نحیفه رو برداره.

زن حتی اگه خودش بخواد ... حتی اگه به جبر زمونه تصمیم بگیره زن نباشه ... توی یه شکاف کوچیک زندگی ... همین که حس کنه کسی بهش نیاز داره باز زن می شه و سرشار از محبت .

حتی اگه از احساساتش سال ها و قرن ها فاصله گرفته باشه ... این غریزه یک زنه...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سیگار شکلاتی

رمان یکشنبه 14 مهر 1398 زمان : 2:22 نظرات (0)
بازدید : 71
رمان آغوش اجباری
رمان آغوش اجباری

دانلود رمان عاشقانه آغوش اجباری اثر نگار قادری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

بهش نگاه کردم ، به عشقم‬ ، به دنیام‬ ، به نفسم ‬، به کسی که دوسش دارم‬ ، به کسی که زندگی بدون اون واسم رنگی نداره‬ ، چقدر زجر کشیدم‬ ، خدایا خشبختیمون رو نگیر‬ ، خدا شاهد بود چه شبایی که با گریه سر به بالین نزاشتیم‬ ، به هجده سال پیش فکر کردم‬ ، به دختری سیزده ساله‬ ، به دختری که به سمت جنس مخالف کشیده شده بود‬ ، اون دختر من بودم ، به یه نفر حسم متفاوت تر از بقیه بود ...

خلاصه رمان آغوش اجباری

به یه نفر که خنده هامو تکمیل می کرد ... به یه پسر که حتی وقتی صداشم می شنوم , تموم وجودم می لرزید .

محمد پسر عموی بزرگم ، عمو شهاب ... محمد پسر آروم و سر به زیری بود وقتی حرف می زد باید خیلی زور می زدی تا صداشو بشنوی
پادشاه ذهن من محمد شده بود!

وقتی کسی از عشق یا دوست داشتن حرف می زد , ذهنم پا برهنه می رفت به سمت محمد ... ناخوداگاه تصویر محمد جلو چشام نقش می بست.

دوست داشتم باهاش حرف بزنم ولی در برابرش ناتوان بودم ... وقتی می دیدمش پس میفتادم ... وقتی اسممو صدا می کرد , قلبم از تپیدن می ایستاد و دوباره شروع می کرد به زدن ...

طوری می زد که می خواست از جاش کنده بشه ... زبونم قفل می شد و دیگه نمی تونستم حرف بزنم!

پیش دوستام راحت از محمد می گفتم ... بدون ترس , بدون دلهره ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آغوش اجباری

رمان یکشنبه 14 مهر 1398 زمان : 2:21 نظرات (0)
بازدید : 249
رمان عروس خون بس
رمان عروس خون بس

دانلود رمان عروس خون بس اثر مریم نازنین با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان این رمان راجب دختری به نام روژان می باشد که در یک روستایی زندگی می کند که اهالی آن به شدت به رسم و رسومات قدیم و اجدادی خود پایبند هستند ، روژان از روی یک رسم قدیمی که هنوز هم در بعضی از روستاها استوار است، دادباخته به قربانی شدن می شود و این محکومیت فقط به یک دلیل است ، دختر بودن!

خلاصه رمان عروس خون بس

خواستگارا رفته بودن جواب هر دو طرف مثبت بود ... شام آماده بود سفره شام انداختن ... همه نشسته بودن  و مشغول خوردن!

با صدای حسن همه بهش نگاه کردن ... مامان روژان کجا اشپزی میکنه غذا میخوره ؟ هیچکس جوابی نداشت تازه یادشون افتاده بود که از صبح چیزی براش نبردن.

دلینا رو به دنیا کرد ... دنیا براش ناهار بردی ؟نه یادم رفت ... این دختر صبحانه هم نخورده ... من دیدم رنگش پریده تو انبار ولی هیچی نگفت .

صدای اورنگ بلند شد ... به درک که نخورده شامتون بخورین اون دختره پوستش کلفت تر از این حرفاست.

دلینا از خودش بدش اومد اون زندگی این دختر خراب کرده حالا راحت کنار خانوادش غذا میخورد ... حسین نگاهی به مهیار کرد که چیزی نمیگفت با غذاش بازی میکرد!

هیچکس حرف نمیزد و صنم به این فکر میکرد چه دختر مقاومیه که دست به یه تیکه گوشتم نزد، دختر هفت ماه بود که اونجا بود ولی هیچوقت اعتراض نکرد

شام خورده شد سفره رو جمع کردن چایی آوردن ... دلینا بشقابی برنج با خورش برداشت رفت سمت در ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان عروس خون بس

رمان یکشنبه 14 مهر 1398 زمان : 2:21 نظرات (0)
بازدید : 52

رمان سقف کاغذیرمان سقف کاغذی

دانلود رمان سقف کاغذی اثر بهارگل با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

روایتگر آدم هایی که هرکدام در گذشته خودشون رو جا گذاشتن و برای پیداکردن قلب و روحشون دست به هرکاری می زنند ، از دختر پرآوازه ای که با یک گذشته نا معلوم هشت سال به بدنامی معروف شده و به خاطره همین گذشته تلخ روز عقدش مجبور به فرار میشه ، از گذشته مردی خوش نام و سرشناس که برای جبران اشتباهاتش دست به هرکاری میزنه …

خلاصه رمان سقف کاغذی

برای بار هزارم به کاغذتو دستم خیره شدم … چشمم به خط تیره مثبت خشک شده بود!

هنوزهم باور کردنش سخته … با حرص کاغذ مچاله شده رو به گوشه ای پرت کردم!

چشمام سیاه تاریکی می کرد … از شدت ضعف سرم رو به مبل تکیه
دادم و چشمام رو با درد روی هم گذاشتم!

همین امروز که قرار بود جشن دو نفره ای داشته باشیم باید این خبر گند بزنه به حالم!

صدای زنگ تلفن سکوت سنگین خونه رو شکست … اونقدربی حسو حال بودم که نمی تونستم خودم رو به سمتش برسونم!

بعدچند تا بوق صداش تو فضا پیچید … الو دیار … عزیزم … هنوز نرسیدی ؟

فکر می کردم بیشتر از من مشتاق اومدن به خونم باشی … امشب یکم دیرتر میام ولی قول میدم تاصبح جشن بگیریم!

هرموقع رسیدی زنگ بزن نگرانتم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان سقف کاغذی

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 18:12 نظرات (0)
بازدید : 740

رمان رژلب قرمزرمان رژلب قرمز

دانلود رمان عاشقانه رژلب قرمز اثر شارین عدالتیان با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم رایگان

به نام جهان دار عالم ، خسته بودم از این دنیای پر قید و بند و پر فاصله ، از این روزهای تکراری و بی خاطره ، بی عشق بودم ، منزجر از این روزهای بی زنانگی و احساسات خاموش …

خلاصه رمان رژلب قرمز

پشت میز ناھار خوری قدیمی و کوچک نشستم … چقدر ھمه چیز تمیز و بی لک بود … حتی سفره رومیزی قدیمی که دیگر رنگھای قرمز و نارنجی اش از حال رفته بودند و به سفیدی می زدند!

مادر پرسید: ناھار چی درست کنم ؟ با بی میلی گفتم: دیروز که کلم پلو خوردیم … تا صبح از دل درد نخوابیدم!

یاد سامان افتادم … حتما تا الان برایم کلی پی ام گذاشته بود که چرا جوابش را نمی دھم … چقدر سامان را دوست داشتم ، عکسش را ھمین چند ماه پیش دیده بودم .

آنطور که از عکسش مشخص بود،پسر خوش تیپ و خوش قد و بالایی بود … اما ھر بار که شماره می داد،من از زنگ زدن طفره میرفتم.

میترسیدم شاید بیشتر از عکس العمل مادر و شاید … او از اینترنت متنفر بود ، چند ماه قبل دوستم لیدا ای دی سامان را به من داده بود تا با او چت کنم!

می گفت پسر خوبی ست و مثل نتی ھای دیگر تا سلام می دھی زیر و زبرت را در نمی آورد و بی ادبی و پیشنھادھای ناروا در کارش نیست …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رژلب قرمز

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 18:12 نظرات (0)
بازدید : 354

رمان داری میریرمان داری میری

دانلود رمان عاشقانه داری میری اثر maral_hsi با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

مارال دختر تهیدستی که مصیبت های زیادی کشیده ، بدلیل منزوی بودن به مجازی پناه می بره و با پسری به اسم امیر شناخت پیدا می کنه ، بی خبر از اینکه آگاهی نداشته امیر یه اربابه ، همه چیز از اون زمانی عوض میشه که امیر عاشق مارال میشه و پول طلب کارای پدر معتاد و قمار باز مارال رو پرداخت میکنه ، اما عوضش از پدر مارال می خواد دخترش رو به عقدش دربیاره با اینکه عشق امیر یک طرفس …

خلاصه رمان داری میری

بعد از مرگ پدربزرگم زندگیمون صد و هشتاد درجه تغییرکرد!

بابام یه ادم دیگه شد، یه قمار باز که سر هرچیزی شرط بندی میکنه!

انگار منتظر این بود که یه فرصتی پیش بیاد تا بتونه همچین کاریو انجام بده و بعد از مرگ بابا بزرگم همچین شرایطی براش به وجود اومد .

علاوه بر اینکاراش به شدت هم خشک و متعصبه و به نظرم بزرگ ترین مشکلی هم که داره اینه که خیلی وقتا حتی اگه حرف منطقی هم بزنی قبول نداره.

واسه همین از بچگی سعی میکردم هیچی به بابام نگم ، از حرفای دلم گرفته تا هرچیز دیگه ای … ولی به هر حال اون پدرمه و من دوسش دارم با اینکه خیلی وقته هیچ خیری ازش ندیدم!

زیاد طول نکشید که رسیدم خونه و از رویا خداحافظی کردم … سریع کلیدمو دراوردم و درو باز کردم … حیاط با صفای خونمون که یه حوض وسطش بود و کنار دیوارش باغچه ی خوشگلی که به لطف من پر از گلای رنگارنگ وجود داشت تو چشم بود!

ناراحت بودم که گلام خشک شده بودن چون پاییز بود … سریع دویدم سمت ساختمون و کفشامو ازپام دراوردم … کوله پشتی صورتی رنگمو پرت کردم کنار دیوار و رفتم تو آشپزخونه .

تقریبا همه ی وسایل قیمتی و شیک تو خونه رو فروخته بودیم … کسی خبر نداشت شرایط مالیمون جوریه که من سالی یه مانتو بگیرم آرزومه!

با صدای بلند سلام کردم: سلام بر عشق من …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان داری میری

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 18:11 نظرات (0)
بازدید : 193

رمان حجاب منرمان حجاب من

دانلود رمان حجاب من اثر zeinab z با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم + ویرایش شده

 

مرتبه و درجه اول رمان زینب یه دختر گیلانیه … یه دختر از یه خانواده ی دیندار که در ۱۱ سالگی به تقاضای پدرش بین چادر و مانتو حجاب برتر یعنی چادر رو انتخاب کرده ، دختر بزرگ میشه ناآگاه از اینکه از وقتی نه سالش بوده یه احساس و عاطفه ای نسبت به پسرعموش پیدا کرده و روز به روز حسش قوی تر میشه ، اما آگاه میشه که پسرعموش یکی دیگرو دوست داره و به دختر حکایت ما میگه که …

خلاصه رمان حجاب من

گوشمو به تلفن نزدیکتر کردم تا بتونم صداشو بشنوم اما دریغ!

مامانم با دستش منو به آرومی هول داد که عقبتر برم منم که دیدم تلاشم برای شنیدن صداش بی فایدست بیخیال شدمو رفتم سر میز و مشغول خوردن عصرونم شدم!

زینب مامان چته نزدیک بود لهم کنی پشت تلفن … زن عموت بود … خب چی میگفت ؟

هیچی حرفای همیشگی … تو هنوز عصرونتو تموم نکردی ؟ پاشو پاشو برو درستو بخون کنکور داری مثلا …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان حجاب من

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 18:11 نظرات (0)
بازدید : 93

رمان بادیگارد

دانلود رمان پلیسی بادیگارد اثر shaloliz با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

درباره دختریه به نام آوا که برای حرفه باباش همیشه محافظ شخصی پا به پاشه ، اما دختر از سر یکدندگی با پدرش بادیگاردها رو دور میزنه یا انهزامشون میده …

خلاصه رمان بادیگارد

صبح با صدای زنگ از خواب بیدار شدم. زود رفتم دوش گرفتم … وقتی که جلوی آینه نشستم … دیدم که صورتم یکم کبود شده!

لوازم آرایشمو برداشتم و شروع کردم به آرایش کردن ، تا میتونستم آرایش کردم ، به خودم تو آینه نگاه کردم!

آوا جون آماده برای جنگ امروز … از اتاق بیرون رفتم … دیدم یه مردی دم در ایستاده!

هه هه لابد بادیگارد جدیدمه … صبر کن تو هم حالتو میگیرم!

سلام کرد … جوابشو ندادم و مستقیم رفتم پایین … رفتم توی آشپزخونه و به صغری خانم و میلاد سلام کردم … تا لقمه اول رو گذاشتم دهنم سر و کله بابا همراه اون مرد پیدا شد!

بابا … ایشون آقای صادقی بادیگارد جدیدته … پوزخند صدا داری زدم … میلاد با اشاره بهم فهموند که چیزی نگم!

بابا … این چه قیافه ایه که برای خودت درست کردی … جواب من باز سکوت بود … بابا … آوا با توام … میگم این چه ریختیه برای خودت درست کردی!

اینجوری میخوای بری دانشگاه …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان بادیگارد

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 1:31 نظرات (0)
بازدید : 967

رمان,رمان عروس استاد,رمان خان زاده,رمان عاشقانه,رمان های معروف,رمان بدون سانسور,رمان استاد متجاوز من,رمان استاد خلافکار,رمان دانشجوی شیطون بلا,رمان بامداد خمار,رمان عروس استاد آرمین و هانا,رمان عروس استاد فصل سوم,رمان عروس استاد پارت ۱,رمان عروس استاد پارت 40,رمان عروس استاد پارت 36,رمان عروس استاد کامل,رمان عروس استاد پارت 34,رمان عروس استاد پارت 41,رمان عروس استاد پارت 50,رمان خان زاده هوس باز,رمان خان زاده مغرور,رمان خان زاده پارت ۱۲,رمان خان زاده پارت 11,رمان خان زاده پارت 13,رمان خان زاده پارت 10,رمان خان زاده پارت 3,رمان خان زاده پارت 7,رمان خان زاده پارت 2,رمان عاشقانه انلاین,رمان عاشقانه ايراني,رمان عاشقانه خارجی,رمان عاشقانه و هات,رمان عاشقانه جدید,رمان عاشقانه ایرانی بدون سانسور,رمان عاشقانه صحنه دار,رمان عاشقانه بدون سانسور,رمان عاشقانه کوتاه,رمان های معروف عاشقانه,رمان های معروف ایرانی,رمان های معروف ایرانی عاشقانه,رمان های معروف فرانسوی,رمان های معروف ایرانی جدید,رمان های معروف انگلیسی,رمان های معروف ایران,رمان های معروف عاشقانه خارجی,رمان های معروف آلمانی,رمان بدون سانسور تلگرام,رمان بدون سانسور عاشقانه,رمان بدون سانسور ایرانی,رمان بدون سانسور بهشت,رمان بدون سانسور غزال,رمان بدون سانسور کلکلی,رمان بدون سانسور هوس و گرما,رمان بدون سانسور شفق,رمان بدون سانسور کتی,رمان استاد متجاوز من ققنوس,رمان استاد متجاوز من پارت 2,رمان استاد متجاوز من پارت 1,رمان استاد متجاوز من در تلگرام,رمان استاد متجاوز من فصل اول,رمان استاد متجاوز من پارت 17,رمان استاد متجاوز من فصل دوم,رمان استاد متجاوز من فصل دوم پارت سوم,رمان استاد متجاوز من پارت 3,رمان استاد خلافکار پارت 15,رمان استاد خلافکار پارت 17,رمان استاد خلافکار پارت ۱۲,رمان استاد خلافکار پارت ۱۱,رمان استاد خلافکار من,رمان استاد خلافکار Pdf,رمان استاد خلافکار تلگرام,رمان استاد خلافکار پارت 20,رمان استاد خلافکار پارت 31,رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 48,رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 49,رمان دانشجوی شیطون بلا Pdf,رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 21,رمان دانشجوی شیطون بلا نورا و امیرعلی,رمان دانشجوی شیطون بلا نورا,رمان دانشجوی شیطون بلا پارت اخر,رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 41,رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 20,رمان بامداد خمار Pdf,رمان بامداد خمار 2,رمان بامداد خمار قسمت اول,رمان بامداد خمار از زبان رحیم,رمان بامداد خمار دانلود,رمان بامداد خمار قسمت چهارم,رمان بامداد خمار قسمت بیست و یکم,رمان بامداد خمار 2 Pdf,رمان بامداد خمار قسمت ششم

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 1:31 نظرات (0)
بازدید : 382

دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان عروس استاد,دانلود رمان قرار نبود,دانلود رمان تب,دانلود رمان استاد خلافکار,دانلود رمان خان زاده,دانلود رمان گناهکار,دانلود رمان تقاص,دانلود رمان افسونگر,دانلود رمان استاد مغرور من,دانلود رمان این مرد امشب میمیرد,دانلود رمان تب داغ گناه,دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه جدید,دانلود رمان عاشقانه ایرانی,دانلود رمان استاد متجاوز من,دانلود رمان جدال پر تمنا,دانلود رمان همخونه,دانلود رمان اسطوره,دانلود رمان ارباب رعیتی

خلاصه دانلود رمان

دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان ایرانی معروف,دانلود رمان ایرانی بدون سانسور,دانلود رمان ایرانی عاشقانه,دانلود رمان ایرانی جدید,دانلود رمان ایرانی Pdf,

دانلود رمان ایرانی رایگان,دانلود رمان ایرانی قدیمی,دانلود رمان ایرانی عاشقانه بدون سانسور,دانلود رمان ایرانی پرطرفدار,دانلود رمان بدون سانسور شفق,دانلود رمان بدون سانسور شفقpdf,دانلود رمان بدون سانسور شفق برای اندروید,دانلود رمان بدون سانسور شفق Apk,دانلود رمان بدون سانسور شفق رایگان,

دانلود رمان بدون سانسور شفق برای موبایل,دانلود رمان بدون سانسور شفق پی دی اف,دانلود رمان بدون سانسور شفق برای ایفون,دانلود رمان بدون سانسور شفق براي ايفون,دانلود رمان بدون سانسور شفق اندروید,دانلود رمان تب,دانلود رمان تب از پگاه,دانلود رمان تب داغ گناه,دانلود رمان تب داغ هوس,دانلود رمان تباهکار,دانلود رمان تب براي ايفون,

دانلود رمان تب داغ گناه بدون سانسور,دانلود رمان تب دلهره,دانلود رمان تبهکار,دانلود رمان تبسم عشق,دانلود رمان افسونگر,دانلود رمان افسونگر Pdf بدون سانسور,دانلود رمان افسونگر Pdf,دانلود رمان افسونگر بدون سانسور,دانلود رمان افسونگر نودهشتیا,دانلود رمان افسونگر هما پور اصفهانی,دانلود رمان افسونگر Apk,دانلود رمان افسونگر با فرمت Apk,دانلود رمان افسونگر با لینک مستقیم,

دانلود رمان افسونگر از سایت نودهشتیا,دانلود رمان دلواپس توام,دانلود رمان دلواپس توام بدون سانسور,دانلود رمان دلواپس توام Ios,دانلود رمان دلواپس توام جلد دوم,دانلود رمان دلواپس توام Pdf,دانلود رمان دلواپس توام پی دی اف,دانلود رمان دلواپس توام برای کامپیوتر,دانلود رمان دلواپس توام برای اندروید,دانلود رمان دلواپس توام با فرمت Apk,دانلود رمان دلواپس توام براي ايفون,دانلود رمان غرور و تعصب,دانلود رمان غرور و تعصب بدون سانسور,دانلود رمان غرور و تعصب بدون سانسور Pdf,دانلود رمان غرور و تعصب برای ایفون,دانلود رمان غرور و تعصب با کیفیت عالی,دانلود رمان غرور و تعصب Pdf,

دانلود رمان غرور و تعصب Apk,دانلود رمان غرور و تعصب برای اندروید,دانلود رمان غرور و تعصب ترجمه الهام رحمانی,دانلود رمان غرور و تعصب بدون سانسور برای اندروید,دانلود رمان شفق,دانلود رمان شفق بدون سانسور,دانلود رمان شفق براي ايفون,دانلود رمان شفق بدون سانسور Apk,دانلود رمان شفق از رمانسرا,دانلود رمان شفق Pdf,دانلود رمان شفق برای موبایل,دانلود رمان شفق Apk,دانلود رمان شفق به صورت کامل,دانلود رمان شفق با لینک مستقیم,

دانلود رمان جدال پر تمنا,دانلود رمان جدال پر تمنا بدون سانسور Pdf,دانلود رمان جدال پر تمنا Apk,دانلود رمان جدال پر تمنا Pdf,دانلود رمان جدال پر تمنا از سایت 98ia,دانلود رمان جدال پر تمنا با لینک مستقیم,دانلود رمان جدال پر تمنا از سایت نود و هشتیا,دانلود رمان جدال پر تمنا بدون سانسور برای اندروید,دانلود رمان جدال پر تمنا پی دی اف,دانلود رمان جدال پر تمنا برای اندروید,دانلود رمان عاشقانه ایرانی,

دانلود رمان عاشقانه ایرانی بدون سانسور,دانلود رمان عاشقانه ایرانی همخونه ای,دانلود رمان عاشقانه ایرانی معروف,دانلود رمان عاشقانه ایرانی جدید,دانلود رمان عاشقانه ایرانی Pdf,دانلود رمان عاشقانه ایرانی رایگان,دانلود رمان عاشقانه ایرانی بدون سانسور Pdf,دانلود رمان عاشقانه ایرانی پرطرفدار,دانلود رمان عاشقانه ایرانی جدید Pdf,

دانلود رمان قرار نبود,دانلود رمان قرار نبود بدون سانسور,دانلود رمان قرار نبود حامله بشم,دانلود رمان قرار نبود 2,دانلود رمان قرار نبود Pdf,دانلود رمان قرار نبود با لینک مستقیم,دانلود رمان قرار نبود Apk,دانلود رمان قرار نبود پی دی اف,دانلود رمان قرار نبود 2 بدون سانسور,دانلود رمان قرار نبود ۲

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 1:30 نظرات (0)
بازدید : 61

رمان باورم کنرمان باورم کن

دانلود رمان باورم کن اثر آرام رضایی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم

آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه ،  به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن ، بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان یه پرستار برای یه خانم سالمند توی یه خونه ی بزرگ که وسط یه باغه کار کنه که بتونه از باغش برای یادگیری رشته اش استفاده کنه ، آنید از عمد دنبال خونه ای میگرده که بدون مرد باشه و خونه خانم احتشام بهترین جاست چون سالهاست که بچه های خانم احتشام خارج از کشور زندگی میکنن ، همه چیز خوب پیش میره تا روزی که آنید از مرخصی میاد و …

خلاصه رمان باورم کن

آنید به سرعت سوار اتوبوس شد و تو جاش نشست … از پنجره ی اتوبوس پدرش و دید که کنار ماشین ایستاده و براش دست تکون می ده!

اونم دستی به نشانه ی خداحافظی برای پدرش تکون داد و آروم تو جاش نشست … هدفون و از کیفش در آورد و مشغول گوش کردن به آهنگ شد!

آنید سفر با اتوبوس و دوست داشت و تنها دلیلش هم این بود که تو اتوبوس هر بار فیلم جدیدی پخش میشد و نصفی از راه و بدون اینکه بفهمی طی میکرد!

آنید به فیلم دیدن علاقه ی زیادی داشت همین طور کتاب خوندن و خیلی دوست داشت … عاشق ماجرا جویی بود … آنید فرزند دوم از یک خانواده ی پنج نفری بود یک خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر از خودش داشت!

خواهرش آنیتا ازدواج کرده بود و یک دختر کوچولوی ناز مامانی به اسم عسل داشت … دلش برای آنیتا تنگ شده بود دلش برای اون کوچولوی معصوم با اون نگاه مهربون و لبخند شیرین پر میکشید!

آنقدر عجله داشت که حتی نتونسته بود عسل و که خوابیده بود ببوسد و ازش خداحافظی کنه … آنید تو یکی از شهر های شمالی زندگی میکرد و خودش دانشجوی مهندسی کشاورزی تو کرج بود …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان باورم کن

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 1:30 نظرات (0)
بازدید : 67

رمان آقایی که اون باشهرمان آقایی که اون باشه

دانلود رمان آقایی که اون باشه اثر Yektay ashegh & ali.radpoor با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

آقایی که ایشون باشه معلومه چی در میاد روایت یه پسر پولدار تهرانی و از خود راضی به نام پاکان ، البته از چشم هاش میشه حس کرد که مرد مهربون و با احساسیه ، اما اینقدر تو ناز و نعمت بزرگ شده ، اینا براش کمرنگ شدن ، اگه من پزشک شخصی ایشونم دوباره اینا رو یادش میارم …

خلاصه رمان آقایی که اون باشه

خدایا خودت کمک کن!

وقتی رسیدم تهران سریع آدرس آپارتمان مون رو دادم … من رو که رسوند، با عجله پیاده شدم و رفتم جلو ساختمون که دهنم از تعجب باز موند با چیزی که دیدم!

ماشین پول دارترین پسر تهران جلو آپارتمان ما با کلی محافظ!

سریع رفتم بالا … صدای داد همسایه ها می اومد … رسیدن من همزمان شد با داد یکی از محافظا گفت : خفه شین!

نگاه بابا به من که پشت به پاکان ( پولدارترین پسر تهران ) و محافظش بودم افتاد … پاکان به طرفم برگشت و گفت:

به به … خانوم شما هم مال این ساختمونی ؟ ماتم برده بود  … محافظش داد زد : نشنیدی آقا چی گفتن ؟

به آرومی گفتم : مال … همین جام!

پاکان نیشخندی زد و رو به بقیه گفت : خوب من دیگه میرم … آپارتمان شما آخرین آپارتمان این منطقه بود که من شخصا اومدم بهتون هشدار دادم!

مجوزش و همه کاراش جور شده و انجام شده … آپارتمان ها رو تا یه ماه دیگه تخلیه کنین وگرنه هر چی شد پای خودتونه!

و بی هیچ حرف دیگه همراه محافظش رفت و نگاه متعجب من رو روی خودش جا گذاشت!

با دو رفتم پیش بابا و گفتم: بابا جریان چیه ؟ همسایه ها میزدن تو سر خودشون و گریه زاری میکردن که بابا دستم رو کشید و تو خونه رفتیم … باید تخلیه کنیم!

با گنگی گفتم: چی ؟ بابا کلافه گفت: باید اینجا رو تخلیه کنیم و بریم از این منطقه … نه ما بلکه تمام ساکنان منطقه …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان آقایی که اون باشه

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 1:29 نظرات (0)
بازدید : 81

رمان یاسمینرمان یاسمین

دانلود رمان یاسمین اثر مرتضی مودب پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا ویرایش شده با لینک مستقیم

پسری بنام بهزاد عاشق دختری به اسم فرنوش میشه ، بهزاد پسری فقیر و دانشجوی پزشکیست و فرنوش دختری خوشگل و بسیار پولدار و پسرخاله ش یکی از خواستگارای او و خودش رو نامزد فرنوش میدونه اما از اونجایی که فرنوش عاشق بهزاده ، تا اینکه مادر فرنوش که مخالف ازدواج این دو بوده از بهزاد میخواد که به دیدنش بیاد و اونجاست که از بهزاد میخواد که بگذاره فرنوش با پسر خاله ش ازدواج کنه و …

خلاصه رمان یاسمین

کاوه … چرا اینقدر طولش دادی پسر … ترم تموم شد دیگه!

حالا کو تا دوباره بچه ها رو ببینم … داشتم ازشون خداحافظی می کردم … تو چی ؟

چرا سرت رو انداختی پایین و رفتی ؟ یه خداحافظی ای یه چیزی!

کاوه … هیچی نگو … من مخصوصاً رفتم یه گوشه قایم شدم!

به هر کدوم از این دخترا قول دادم که مامانم رو بفرستم خواستگاری شون!

الان همشون می خوان بهم آدرس خونه شون رو بدن!

تو همین موقع یه ماشین شیک و مدل بالا پیچید جلوی ما و با سرعت رد شد بطوریکه آب و گل توی خیابون پاشید به شلوار ما …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان یاسمین

رمان جمعه 12 مهر 1398 زمان : 1:29 نظرات (0)
بازدید : 66

رمان ملت عشقرمان ملت عشق

دانلود رمان خارجی ملت عشق اثر الیف شافاک با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با لینک مستقیم

در شروع داستان با اعضای خانواده آمریکایی روبینشتاین آشنا میشیم که یک خانواده ۵ نفره هستن ، از لحاظ مالی شرایط خوبی دارن و خیلی براش زحمت کشیدن ، اللا مادر خانواده ، دیوید پدر خانواده ، ژانت دختر بزرگ و یک دوقلوی دختر و پسر این خانواده رو تشکیل دادن ،  اللا یه زن خانه‌دار در آستانه ۴۰ سالگی هست که برای همه زندگی و اعضای خانواده برنامه‌ریزی می‌کنه و همه امور رو تحت کنترل داره ، دیوید یا پدر خانواده هم یک دندانپزشک هست و اللا مدتی هست که متوجه خیانت‌های اون شده و بخاطر مسائل مختلف ، این موضوع رو به روی دیوید نمیاره …

خلاصه رمان ملت عشق

داستان از جایی شروع میشه که در سال ۲۰۰۸ اللا به واسطه مدرک تحصیلی که داره به تازگی در یک انتشارات دستیار ویراستار میشه و رمانی رو بهش میدن که مطالعه کنه و یه گزارش در موردش بنویسه!

سر میز شام درحالی که دیوید داره شغل جدید همسرش و تبریک میگه … ژانت اعلام میکنه که قصد داره با دوست پسرش ازدواج کنه و همین موضوع باعث میشه که جو خانوادشون دچار آشفتگی بشه!

به نظر اللا ژانت و دوست‌ پسرش خیلی جوون هستن و باید بیشتر صبر کنن … پس به ژانت میگه توی زندگی چیزای مهم‌تر از عشق وجود داره!

در واقع عشق یه چیز کاملا زودگذر هست و یا حتی اصلا وجود نداره که همین باعث دعوای اونا میشه!

در جایی از داستان هم ژانت به این اشاره میکنه که چون خودت ( اللا ) عشق رو تجربه نکردی داری این حرفا رو میزنی!

بعد از اون شب االا شروع به خوندن رمانی میکنه که باید دربارش گزارش بنویسه … نویسنده رمان شخصی به نام « عزیز زکریا زاهارا » یک نویسنده گمنام هست که این اولین رمانش هست!

موضوع رمان در مورد چگونگی آشنایی شمس تبریزی با مولانا و تصوف هست ( آشنایی با شخصیت‌های شمس و مولانا و اتفاقاتی که میفته ، به شخصه برای من خیلی جالب بودن )!

اللا پس از کمی خوندن رمان متوجه میشه که عشق حقیقی وجود داره و اون هنوز تجربش نکرده ، ضمن اینکه در آستانه ۴۰ سالگی هست و ممکنه بعد از این هم دیگه نتونه تجربش کنه!

از خدا میخواد که یا عشق حقیقی رو بهش نشون بده یا کاملا بی احساسش کنه … پس از مدتی اللا راجع به شخصیت عزیز ز زاهارا کنجکاو میشه و شروع به نامه‌نگاری با اون میکنه!

 

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان ملت عشق

رمان چهارشنبه 10 مهر 1398 زمان : 15:38 نظرات (0)

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 24
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 227
  • بازدید ماه : 772
  • بازدید سال : 3,961
  • بازدید کلی : 37,006

  • نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد